مهدی کرمی، کارشناس مذهبی در بخش اول برنامه گفت: ما محدود به مکان و زمان هستیم و اگر جایگاه خود را درزمین فوتبال زندگی ندانیم و درست عمل نکنیم ممکن است گل بخوریم. در زندگی گاهی وقتها دوست داریم جای دیگری باشیم و نقش او را ایفا کنیم اما وقتی جای خود و وظایف خود را درست بشناسیم احساس مهم بودن میکنیم و انگیزه میگیریم.
کرمی با اشاره به اینکه خدا در قرآن می گوید: رفقای من نه در آینده زندگی میکنند و نه در گذشته غرقند. پس در حال زندگی میکنند، گفت: گاهی پدر و مادر سعی دارند فرزند خود را طوری تربیت کنند که مثل خودشان باشد. اما این اشتباه است. پدرو مادرها باید اجازه دهند فرزندان براساس زمانه حال رشد کنند و زندگی را خودشان تجربه کنند نه اینکه تجربیات گذشته ما را مرور کنند. البته باید در بزنگاهها حواسمان باشد و اگر لازم شد برای کمک به آنها ورود پیدا کنیم. اما این را هم بدانیم که زمان حال با گذشته ما فرق میکند.
این کارشناس مذهبی درپاسخ به اینکه اگر در زندگی پیش بیاید که اشتباهی به جای خدا سمت مردم برویم چه باید بکنیم؟ توصیح داد: در این شرایط باید دوباره دنده عقب بگیریم و بدانیم هیچگاه دیر نیست و خدا همیشه ما را در آغوش میگیرد پس انگیزه خود را از دست ندهیم، چرا که همین ازدست دادن امید و انگیزه باعث میشود از خدا دورتر شویم.
علی خیابانچیان، خالق سازههای چوبی، درباره شروع کارش گفت: من کار چوب را از نیمه های سال 98 شروع کردم اما خب از کودکی تجسمات ذهنی خودم را با نقاشی یا گِل طراحی میکردم. برای شروع کارم خیلی تحقیق کردم راجع به مواد مختلفی که میتوان با آن اثر خلق کرد، و چون چوب تجدیدپذیر است و به طبیعت برمیگردد، آن را انتخاب کردم. او با تاکید بر اینکه آثار خود را از چوبهای بی استفاده خلق میکند گفت: چوب زنده و گیرا است و کار کردن با آن حس بسیار خوبی داردو حتی نیروهای منفی را میگیرد.
خیابانچیان گفت: خیلی اتفاق می افتد که شروع به کار میکردم بدون آنکه بدانم چه چیزی میخواهم خلق کنم و شاید جالب باشد بدانید که بعضی از ابزارم را هم خودم میساختم. گاهی اوقات هرچقدر سعی می کنیم نمیتوانیم انچه که میخواهیم را خلق بکنیم و این برای بسیاری از هنرمندان ممکن است پیش بیاید در چنین مواقعی، آن را کنار می گذارم و بعدتر به سراغش میروم و به بهترین شکل در زمان خودش انجامش میدهم.
امیرحسین نیکدل، معمار و ایده پرداز در ابتدای گفتوگو درباره اثر خیابانچیان گفت: چوب، بافت گرم و طبیعی دارد و مانند فلز سرد نیست برای همین لمس کردن آن حس بسیار خوبی برای آدم دارد.
مهدی زارع، آهنگساز در این باره گفت: این دست مرا به یاد داستان ضحاک انداخت که روی شانههای خود مارهایی داشت، عقربی که از انتهای این دست خارج شده هم به سمت خود آن برگشته است و تقریبا یادآورهمان موضوع است. زارع همچنین موسیقیای را مختص به این اثر خلق کرد و نواخت.
آبتین جاوید، کارشناس هنرهای نمایشی حرکتی با اشاره به یک داستان بیان کرد: من با دیدن این اثر یاد حکایتی افتادم که یک مار وارد کارگاه نجاری شد به یک اره برخورد کرد و آن را دشمن خود تصور کرد. برای حمله به اره، آنقدر دور آن پیچید که بخاطر زخمهای زیاد، خودش کشته شد. این کژدست هم برای من این مفهوم را داشت که یک فرد ممکن است خودش به خودش آسیب بزند.
ملیکا متولی پور، کارشناس ارشد سینما در این باره اضافه کرد: نکته جالبی که این کژدست برای من داشت اشاره به کارما است. من احساس می کنم دم عقربی که از این دست بیرون آمده به سمت خود آن دست برمیگردد. از این نماد میتوان بیشتر در فیلمهای کوتاه استفاده کرد، تا در کوتاهترین زمان، مفهومی را به مخاطب منتقل کرد.