نام و ماجرای جدیدترین کتاب با محوریت دفاع مقدس چیست؟
علیمحمد اسدی، مسئول حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس در سپاه سیدالشهدامهمان دیشب برنامه شبنشینی بود. وی با حضور در برنامه از خاطرات جنگ و شبنشینیهای دوران دفاع مقدس سخن گفت. او همچنین در آخر برنامه یکی از کتابهای مربوط به خاطرات شهید سردار حسن بهمنی را معرفی کرد.
مسئول حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس در سپاه سیدالشهدا گفت: من در زمان آزادسازی خرمشهر رزمنده گردان سلمان از لشکر ۲۷ محمد رسول الله بودم و فرمانده ما نیز شهید حسین قجهای بودند. عملیات فتح المبین از اقدامات موفقیتآمیز ما بود که طی آن توانستیم مهمات و تجهزیات بسیاری را از دشمن بگیریم و بلافاصله پس از آن برنامهریزیهای عملیات بیت المقدس را صورت دهیم. در ۱۰ اردیبهشت سال ۱۳۶۱ عملیات خود را به همراه ارتش، سپاه، کمیته و ژاندارمری با ترکیبی قوی پیش بردیم , در سوم خرداد خونینشهر به خرمشهر تبدیل شد.
او ادامه داد من اهل یکی از روستاهای اراک به نام بصری هستم و تا ۱۳ سالگی در آن روستا زندگی میکردم. شهید قجهای نیز که از فرماندهان لشکر بودند اصالت اصفهانی داشتند که توسط احمد متوسلیان انتخاب شده بودند.
آن زمان در روستای ما، خانواده ها برای شنیدن قصههای رادیو دور هم جمع میشدند و به خواندن شعر میپرداختند. ۱۵ سالگی به جنگ رفتم. آن زمان هم شبنشینیهای خودمان را داشتیم. سنگرها به صورت نوبتی اعضا و فرماندههای یکدیگر را دعوت میکردند و در هشت سال دفاع مقدس به این صورت حال هم را خوب میکردند.
او گفت: یکی از شبها در سنندج به رزمندگان خوراک لوبیا در کنار تخم مرغ و تن ماهی دادند؛ در آنجا ما غذاها را با یکدیگر مخلوط کردیم اما متاسفانه دلمان نیامد آن را میل کنیم و به همین دلیل برای سنگر بعدی خود بردیم. با وجود آن که ترکیب عجیبی از غذا بود اما افراد در سنگر بعد از ما بسیار از این غذا لذت برده بودند و بسیار تشکر کردند.
در دوران دفاع مقدس شوخطبعی افراد ما را زنده نگه داشته بود و باعث میشد روحیه خود را حفظ کنیم. در آن زمان هر چیز جای خود را داشت و همرزمان در زمان مشخص به عبادت، شوخی و جنگ میپرداختند.
اسدی گفت: من بلافاصله پس از دفاع مقدس مجموعهای را با عنوان کنگره شهدا تاسیس کردم. پس از حمله اسرائیل به جنوب لبنان به همراه حاج احمد متوسلیان به لبنان رفتیم و بنیانگذاری حزبالله توسط ایشان انجام شد. پس از دفاع مقدس تصمیم گرفتم تا آثار مربوط به آنها حفظ شوند و اکنون با شیوههای نوین روز آثار مربوط به دفاع مقدس جمعآوری میشوند تا به صورت کتاب به بازار عرضه شوند. کتابی به نام «در گلو مانده مرا فریادها» زندگینامه شهید سردار حسن بهمنی است که در ابتدای انقلاب گشت ثارالله را طراحی کردند و جلوی عملیات تروریستی منافقین را گرفت. این کتاب از جدیدترین محصولات دفاع مقدس به حساب میآید.
ماجرای عشق مادرانه که بر ترس از شهادت غلبه کرد/ خرمشهر قبل از جنگ چگونه بود؟
سردار محمد علی نورانی، جانباز و برادر شهید مهمان دیشب برنامه شبنشینی بود؛ وی با حضور در برنامه از خاطرات آزادسازی خرمشهر و اسارت عراقیها صحبت کرد. او در ادامه ماجرای بازگشت مادرش به مناطق جنگی برای دیدار با فرزندان را تعریف کرد.
ایشان گفت: من اهل آبادان هستم اما در خرمشهر بزرگ شدم و به همین دلیل خود را اهل خرمشهر میدانم. من در روز آزادسازی خرمشهر در تیپ ۲۲ بدر بودم و مسئولیت کارهایی را در آنجا به همراه برادر خود داشتم. در آن زمان همرزمان با وجود آوارگی خانوادههایشان به دفاع از کشور میپرداختند.
آن زمان نیروها از سمت جاده شلمچه وارد شهر میشدند و عراقیها سعی داشتند خود را تسلیم کنند. به ما گفتند عدهای از این عراقیها در حال تسلیم شدن هستند اما ما تصور کردیم که این یک تله از سوی عراقیها است. در آنجا یکی از جوانان شجاع حاضر تصمیم گرفت با قایق به سمت عراقیها برود تا از صحت تسلیم شدن آنها مطلع شود. او به نوبت اسیرها را آورد اما اسیرها قبل از رسیدن به منطقه امن دست به سرقت از خانههای مردم خرمشهر زده بودند. در آنجا همرزمان جلوی بردن وسایل سرقتی را گرفتند و آنها را به خانهها بازگرداندند.
وی افزود: خرمشهر شهر زیبا و پربار با مردمان مهربانی بود که در آن تعاملات بسیاری صورت میگرفت. مردمان این شهر در شبها لباسهای بومی میپوشیدند و به دیدار یکدیگر میرفتند. متاسفانه این شهر در بهترین دوران خود مورد حمله قرار گرفت. زمانی که شهر پس گرفته شد ما بهترین و مقدسترین حس خود را تجربه کردیم. شهر منطقهای مقدس است که هویت ما را شکل میدهد؛ طبیعی بود که در هنگام حمله دشمنان، جوانان با جان و دل از کشور خود دفاع کردند. آزادی خرمشهر همانند پیروزی انقلاب احساس فوقالعادهای داشت که تمامی مردم کشور را شاد کرد.
او گفت: ما پنج برادر بودیم و همه ما در جبهه حضور داشتیم. مادر و پدر ما نیز تا پیش از سقوط خرمشهر در آن شهر زندگی میکردند و پس از آن نیز به آبادان رفتند. پس از رسیدن جنگ به آبادان آنها به شیراز رفتند اما مادرمان پس از مدتی نتوانست تحمل کند و به ماهشهر آمد. آبادان در آن زمان در محاصره بود اما مادرم از فرمانده هوا و نیرو درخواست کرد او را به خرمشهر بیاورد تا ما را ببیند. فرمانده هوا و نیرو نیز دستور انتقال مادر به منطقه را داد و در آنجا ما توانستیم یکدیگر را ملاقات کنیم. عشق مادر بر ترس او غلبه کرد و با آمدن به آن منطقه زندگی قشنگی را در جنگ برای ما شکل داد.
این برادر شهید درباره نوحه ممد نبودی گفت: نوحه «ممد نبودی» ملودی قدیمی از جنوب است که سالها پیش توسط نوحهخوانی به نام بخشو در بوشهر خوانده میشد. این نوحه متن متفاوتی داشت اما یکی از رزمندگان شعر ممد نبودی را بر اساس آن نوحه ساخت که شبها در کنار یکدیگر آن را میخواندیم.
نورانی اظهار کرد: فیلم روز سوم نیز بر اساس خاطرات من نوشته شد. آقای لطیفی در آن زمان نذر کردند که اگر آن فیلم در جشنواره برنده شود جایزه آن را به من بدهند. پس از موفقیت فیلم من جایزه را بازگرداندم و ایشان نیز یتیمخانهای در خرمشهر افتتاح کردند و جایزه را به آنجا تقدیم کردند.
گفتنی است؛ برنامه «شب نشینی» از شنبه تا جمعه هر هفته ساعت ۲۳:۳۰ به وقت تهران و ۲۱ به وقت وین بر روی آنتن شبکه جهانی جام جم میرود و تهیه کننده این برنامه نیز علی شعبانی است. اطلاعات بیشتر درباره «شب نشینی» و مهمانهای برنامه هر روز در صفحه اینستاگرامی @shabneshini. irani بارگذاری میشود.